سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بیابان گرد

 

 

چه شد که طلبید؟؟؟؟

بسم رب المهدی

ای که مرا خوانده‏ای راه نشانم بده.....

شب آخر بود وقتی رسیدیم دو کوهه، قرار شد که 2 الی 3 ساعت باقی مونده برای خودمون باشه، ما سه نفر هم(من، کج و معوج و مختش) قرار گذاشتیم بریم گردان تخریب. بعد از نماز حسینیه حاج همت، مختش گفت که دیر شده نمیرسیم(حق داشت اخه روز اول که رفتیم گردان 3 ساعتی طول کشید) و عقلا امکان نداشت که در عرض 1:30 بتونیم بریم گردان، خلاصه رفتیم تا پشت دروازه گردان، بسته بود. مختش گفت بریم دیگه قسمت نیست. چند قدم بیشتر نرفته بودیم که یدفعه یه صدایی اومد برگشتم دیدم در باز شده یه ماشین داره میره سمت گردان، اول کج و معوج دوید سمتشون صدا زد و بعد من، دو تا از برادرای بسیجی بودند که میخواستن برای بچه‏های گردان شام ببرند. با کلی حرف زدن بلاخره من و کج و معوج مخشون را زدیم باهاشون اومدیم گردان. مختش بینوا همش حرص میخورد که اشتباه کردیم. از اومدن به اونجا اصلا پشیمون نیستم چه صحنه‏ای بود آقایون اردو زیارت عاشورا میخوندند، همه جا تاریک بود فقط نور فانوس‏ها مشخص بود. ما سه نفر رفتیم پشت حسینیه نشستیم اونجا چه گذشت و چه شد و چطور برگشتیم، اینا همه بماند... (رفت و برگشت 1:30 طول کشید) فقط اینکه حتی اگر کربلا هم قسمت من نبود زیاد برام توفیقی نداشت اینو به سارا هم گفتم چون با باز شدن درب گردان تخریب فهمیدم نباید زیاد اصرار کنم اگر خودش بخواد میشه. وقتی گردان بودیم سارا مسعودی گفت فلانی من مطمئنم که تو یا مختش امشب برنده کربلایی... منم گفتم فرقی نداره.

بعدم که همه رو خودتون می‏دونید قرعه کشی و بعد شماره 3 بعدم اسم من....من ساکم رو تو شلمچه بستم گفتم هروقت نوبت به من رسید آماده باشم، فکر نمیکردم به این زودی قرعه به نام من بیفته. شهدا حسابی شرمنده‏ام کردن با دست خالی رفته بودم اما با دلی محکم و روحی آرام و دستی پر بدرقه‏ام کردند.

پ.ن: چقد حرف زدم ببخشید.

پ.ن: هنوز هم باورش برام یه جورایی غیرممکنه. یه حس تهی دارم، نمیدانم چرا؟؟؟

پ.ن: دوستان گرامی چه خواهران بزرگوار و چه برادران گرامی که بهشون زحمت دادم حلالم کنید.

پ.ن: از مسئولین اردو هم تشکر می‏کنم مخصوصاً سرپرست ماشین خانم‏ها که خیلی اذیتشان کردیم. خب وقتی با کج و معوج باشی هر کاری هم کنی نمی‏توانی مانع شیطنتای دخترانه‏ات بشوی(البته منم بدم نمی‏آمد) صلوات

پ.ن:حالا با هم بخونیم: یه مرده بود یه گربه داشت وای وای....

هیچی نگم بهتره!!!

سکوت بهترین و پرگویا ترین حرف است....

آمین بلند:

یاریمان کن که در راه شهدا قدم بگذاریم نه بر  خون شهدا. الهی آمین.

زیارتی با معرفت نصیب همه ما بگردان الهی آمین.

اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه و النصر و جعلنا من انصاریه و اعوانه و شیعه و المستشهدین بین یدیه. الهی آمین.

پناه می‏برم به آفریدگار فلق




پنج شنبه 87 اسفند 29 | نظر

خودمونی اردو

بسم رب الشهدا

 

رمز عملیات: ای خواهر کو.....!!!

هدف عملیات: شناخت خود و تخریب هوای نفس

جای همه‏ی آنهایی که دلشون میخواست با ما باشند ولی نشد که حتما مصلحت بوده خالی، به یاد همه بودم. همه چی خوب بود فکرمی‏کردم شاید بهم سخت بگذره اما سخت یه خورده بود ولی با وجود بچه‏های باصفا که بعداً فهمیدم با صفا هستند به خوبی و خوشی گذشت.

عکسای اردو باشد برای بعد الانم دارم از کافی نت آپ می‏کنم. انشاءالله وقتی آماده شدن تو پرشین گیگ میذارم که همه استفاده کنند.

پ.ن: سال نو بر همگی مبارک و میمون. انشاءالله سال خوبی در کنار خانواده داشته باشید. هنگام تحویل سال مرا یاد کنید و التماس دعا. راستی دعای فرج یادتون نره. دعا کنیم که امسال آخرین سال بیحضور آقایمان باشد. انشاءالله.

 

هیچی نگم بهتره!!!

تو را شناختم از پس ناشناختنی‏ها، چقدر زیبا نشانم دادی مصلحت خویش را...

آمین بلند:

اللهم رزقنی شهادت فی‏ سبیلک. آمین.

پناه می‏برم به آفریدگار فلق




پنج شنبه 87 اسفند 29 | نظر بدهید
م

مسافری خسته از راه با کوله‏باری پر از ناامیدی و امید، زیاد سعی نکن که بفهمی چی می‏گم چون به هیجا نمی‏رسی..خلاصه مستقیم می‏رم شاید به جایی برسم..اگه دوست داری همسفر شو..یاعلی
ghorobebargrizan@yahoo.com

 

مطالب اخیر

چقدر خدا غریب است....

دستم را بگیر...

میخواهم برگردم

فراموشت کرده بودم

دلنوشته...!

بازگشت دوباره...!!!

 

آرشیو مطالب

منِ بیابان‌گرد (1)

آخرین جمعه و شروع جدید (1)

دل نوشت (1)

سلام و..... (1)

اخراجی‌ها.... (1)

عشق*** (1)

جمله‌ای برای حضور (1)

ماه نوشت (1)

مهمونی (1)

اشک (1)

بیاید براش.... (1)

عنوان... (1)

اباصالح کجائی... (1)

...منو ببر به (1)

....به محشر از فراز چرخ گردون (1)

اَللّهُمَّ الْعَنْهُمْ جَمیعاً ... (1)

شاپرکها (1)

کوثر (1)

عزیز دو گیتی!!! (1)

خسته نوشت (1)

الهی در این ... (1)

تا عمر بود.. (1)

برای تو که از (1)

آشتی با خدا (1)

شعبان ماه انتظار (1)

حجاب به معنای واقعی1.2 (2)

سکوت و شکستن (1)

این فصل را با من بخوان (1)

وداعی همراه با... (1)

گر به ذره لطف بوتراب کند به آسمان... (1)

چه میشود که شوم کبوتر حرمت که آ ... (1)

یاران او چه رنگی هستن؟؟؟(1) (1)

آیا خدا برای بنده‏اش کافی نیست؟؟؟ (2)

بابانوئل.. (1)

خنده.تولد. (2)

آخ شکست (1)

عمریه در وصف شما !!! (1)

غدیر (1)

رفتنش زود گذشت (1)

دی نوشت.. (2)

هندونه و شب اول قبر (1)

نوشته‏های آخر 86 (4)

22/12/86 تا 2/2/87 (6)

26/2/87 تا 25/3/87 (5)

تبریک نوشت (1)

عروسک نوشت (1)

19/4/87-22/5/87 (4)

2/6/87 - 31/6/87 (6)

عکس نوشت (1)

20/8/87-20/9/87 (2)

آخری‏های سال (4)

جنوب (2)

خرداد 88 و تیر90 (8)

 
 

پیوند ها

پایگاه جامع عاشورا

ابزار و قالب وبلاگ

یا قائم المنتظر المهدى (عج)

امُل

کالبد شکافی جون مرغ تا ذهن آدمیزاد !

اهل همین نزدیکیا

پاک دیده

حرم دل

سوتک

علمدار دین

مفرد مؤنث غائب

همسفر عشق

بازمانده تنهای تنها

نیلوفرآبی

صمیمانه ها

خیمه سبز

عصمت infallibility

دختری با کو له‏ با ر ی ا ز ا مید

...مولایم

« عـشقی »

هی میگه حرف گوش نمی‏کنی...

طلبه ای طالب یار

امل کوچیکه

امل پرکشیده

بهشت در انتظار ما است

استاد بیابان‏گرد

راه بادیه

دل گویه های یک غلامعلی مجاهد

کلبه احزان

دلتنگی‏های یک طلبه

هر کی به هر جا رسید با دلش رسید

مجاهد

 

خبرنامه

 

 

آمار وبلاگ

کل بازدید : 218287
بازدید امروز :7
بازدید دیروز : 3
تعداد کل پست ها : 95

 

دانشنامه مهدویت

مهدویت امام زمان (عج)

امکانات جانبی

پیام‌رسان

نقشه سایت

اوقات شرعی

RSS 2.0

 

 
 

لوگوی دوستان

د نـیـــای جـــوانـی

بچه های آسمانی

خیمه یار

خیمه یار

یک

 

مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
By Ashoora.ir & Blog Skin