سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بیابان گرد

 

 

عمریه در وصف شما موندمو حیرون چی بگم؟

بنام او...

چی بگم؟ چطور بگم؟ شاید باید همونطوری که... أین بقیة الله، أین المنتظر و یا أین المنتقم.. معرفی تو در توان ما نیست،‌ خود باید بیایی... چند صباحی عشق رنگ زمستان گرفته و گلهای حسن یوسف به زردی زدن.. پریشب دستی به سر و روی گلدون کشیدم با هر برگی که می‌کندم دلم ریش می‌شد،‌ من اونو به عشق تو، تو گلدون کاشتم. می‌بینی جای تو را با حسن یوسف نیمه پر کردم اما بازم احساس خلاء می‌کنم، جلسه اون روز بدجوری بهمم ریخت، خیلی حرفا هست که دلم میخواست بزنم اما .... به قول حاج آقا سرلک انسان سرمایه‌ای داره به اسم فدا شدن که باید اونو خرج لایقش کنه. موضوع جلسه این بود: نیاز به امام زمان(عج)، بازم به قول ایشان وقتی انسانی نخواد به انسانیت برسه نیاز به امام نداره، اما وقتی به سوی معرفت قدم برداره و قصد رسیدن به کهکشان رو داشته باشه به امام عصرش نیازمنده. چی بگم والا، من خودم که هنوز خودمو نشناختم، چه برسه به معرفت و انسانیت این حرفا..اللهم عرفی نفسک، فان لم تعرف نفسک

هدف همونیه که حاج‌آقا فرمودن فهمیدن نیاز به امام،‌اما چطور؟ خیلی سخته!!! ما که تموم کیسه‌ی نیازمونو پر کردیم از نیازمندیهای دنیا، پوسیده شده اما دلمون نمیاد بندازیمش بیرون، هر روزم با افتخار سنگین‌ترش می‌کنیم.  من چقدر بی‌فکرم نیاز به این بزرگی رو رها کردم چسبیدم به این نیازهای واهی، آدم بشو هم که نیستم، مثل بچه‌ پرروها تا یه پسه گردنی نخورم حالم جا نمیاد...

یکی از بچه‌ها سوال خوبی پرسید: اینکه چرا ما نبایداز حضور امام بهره‌ ببریم؟ آیا اونایی که در زمان پیشین بودن وضعیت بهتر از ما نداشتن (از نظر معنوی) چو در محضر امامان بوده‌اند؟ حاج‌آقا جواب دادن: (دقیق یادم نیست)اهل بیت(ع) فرمودند:آنهایی که ما را نمی‌بینند اما دل به ما می‌بندند، چقدر ما مشتاق دیدار آنهاییم...

چه زیبا و امیدوار کننده بهتر بگم پسه گردنی رو زدن توپ... آره ما نیازمندیم، نیاز به حجت،‌ نیاز به امام عصر،‌ نیاز به عطر پیراهن یوسف، همانطور که یعقوب نیازمند بود... خدا کند ما هم همچون یعقوب پیراهن یوسف را در بغل بگیریم... بعضی وقتا می‌گم ای بابا من کجا او کجا،‌ اما نه، من همین‌جا او هم در کنارم... هست بگردیم می‌بینیم.. ای که مرا خوانده‌ای راه نشانم بده..

 

هیچی نگم بهتره!!!

الاضطرار من الحجه«ما به حجت مضطریم نه فقط نیاز»

 

توجه:

آقا اجازه!!! خانم اجازه!!!  اجازه، اجازه!!! ما عاشق شدیم... عاشق شدیم..... عاشق چی؟ نمی‌دونم!! آهان همون که یه عمر بهش می‌گیم ورود ممنوع.‌ دنیا بابا.. دنیا،‌ چقدر آی کیوت پائینه. خب میگفتم،‌ آره یدفعه فهمیدم ای دل غافل کجای کارم که دنیا شده معشوقه‌ام و منم شدم کشته مورده‌ی چشم و ابروش.. جونم برات بگه، زدم تو فاز بی‌خیالی نشد، زدم به سر خوشی بازم نشد. به چه چه افتادم که کدوم خاک به سرم بریزم تا از دستش راحت بشم،‌ یهو چشمم خورد به تقویم، گفتم: بابا دمت گرم خیلی با حالی، زده بود 29/9/86 روز عرفه،سه فازم پرید. خلاصه کلوم دیدم چیزی که تو بساط مساطم ندارم جزء یه دست پر از خالی، بازم همین غنیمته.. اصلش اینه، گدا اگه قرار باشه با دست پر بره که بهش محل نمی‌دیدن، سرو وضعمونم که دروغ چرا خاکی و آلوده، شدم یه حاجی‌ فیروز اما به جای دایره کاسه گدایی دستمه... دارم میرم در خونه‌ای که می‌دونم ردم نمی‌کنه، پس خیال کردی برای چی نیشم تا بناگوش بازه... ما که رفتیم به امید کرمش، اما شما هم دعا یادتون نره...

 

 ...

 

********************************************************************************

*عرفه نزدیکه از همه التماس دعا، آخرین فرصته رفت تا سال بعد شب قدر (اگه باشیم)

*درسته طاقت ندارم در کنار تو باشم و رفتار تو را درک نمی‌کنم اما بازم نیاز به موندن در کنارت دارم.

*اگر برای فرج دعا می‌کنم،‌ نه اینکه تو نیاز داری نه این منم که محتاج و مسکین یه نگاه توام. پس مرا دریاب،

*آخ آخ آخ دیدی چی شد؟ قرار بود شاد بنویسم، اما نشد... شما به بزرگیه خودت ببخش.

 

آمین بلند:

خدایا کمکمان کن با معین کردن هدفمان به ملاقات آقا دست یابیم. الهی آمین.

پناه می‌برم به آفریدگار فلق




دوشنبه 86 آذر 26 | نظر
م

مسافری خسته از راه با کوله‏باری پر از ناامیدی و امید، زیاد سعی نکن که بفهمی چی می‏گم چون به هیجا نمی‏رسی..خلاصه مستقیم می‏رم شاید به جایی برسم..اگه دوست داری همسفر شو..یاعلی
ghorobebargrizan@yahoo.com

 

مطالب اخیر

چقدر خدا غریب است....

دستم را بگیر...

میخواهم برگردم

فراموشت کرده بودم

دلنوشته...!

بازگشت دوباره...!!!

 

آرشیو مطالب

منِ بیابان‌گرد (1)

آخرین جمعه و شروع جدید (1)

دل نوشت (1)

سلام و..... (1)

اخراجی‌ها.... (1)

عشق*** (1)

جمله‌ای برای حضور (1)

ماه نوشت (1)

مهمونی (1)

اشک (1)

بیاید براش.... (1)

عنوان... (1)

اباصالح کجائی... (1)

...منو ببر به (1)

....به محشر از فراز چرخ گردون (1)

اَللّهُمَّ الْعَنْهُمْ جَمیعاً ... (1)

شاپرکها (1)

کوثر (1)

عزیز دو گیتی!!! (1)

خسته نوشت (1)

الهی در این ... (1)

تا عمر بود.. (1)

برای تو که از (1)

آشتی با خدا (1)

شعبان ماه انتظار (1)

حجاب به معنای واقعی1.2 (2)

سکوت و شکستن (1)

این فصل را با من بخوان (1)

وداعی همراه با... (1)

گر به ذره لطف بوتراب کند به آسمان... (1)

چه میشود که شوم کبوتر حرمت که آ ... (1)

یاران او چه رنگی هستن؟؟؟(1) (1)

آیا خدا برای بنده‏اش کافی نیست؟؟؟ (2)

بابانوئل.. (1)

خنده.تولد. (2)

آخ شکست (1)

عمریه در وصف شما !!! (1)

غدیر (1)

رفتنش زود گذشت (1)

دی نوشت.. (2)

هندونه و شب اول قبر (1)

نوشته‏های آخر 86 (4)

22/12/86 تا 2/2/87 (6)

26/2/87 تا 25/3/87 (5)

تبریک نوشت (1)

عروسک نوشت (1)

19/4/87-22/5/87 (4)

2/6/87 - 31/6/87 (6)

عکس نوشت (1)

20/8/87-20/9/87 (2)

آخری‏های سال (4)

جنوب (2)

خرداد 88 و تیر90 (8)

 
 

پیوند ها

پایگاه جامع عاشورا

ابزار و قالب وبلاگ

یا قائم المنتظر المهدى (عج)

امُل

کالبد شکافی جون مرغ تا ذهن آدمیزاد !

اهل همین نزدیکیا

پاک دیده

حرم دل

سوتک

علمدار دین

مفرد مؤنث غائب

همسفر عشق

بازمانده تنهای تنها

نیلوفرآبی

صمیمانه ها

خیمه سبز

عصمت infallibility

دختری با کو له‏ با ر ی ا ز ا مید

...مولایم

« عـشقی »

هی میگه حرف گوش نمی‏کنی...

طلبه ای طالب یار

امل کوچیکه

امل پرکشیده

بهشت در انتظار ما است

استاد بیابان‏گرد

راه بادیه

دل گویه های یک غلامعلی مجاهد

کلبه احزان

دلتنگی‏های یک طلبه

هر کی به هر جا رسید با دلش رسید

مجاهد

 

خبرنامه

 

 

آمار وبلاگ

کل بازدید : 218255
بازدید امروز :0
بازدید دیروز : 9
تعداد کل پست ها : 95

 

دانشنامه مهدویت

مهدویت امام زمان (عج)

امکانات جانبی

پیام‌رسان

نقشه سایت

اوقات شرعی

RSS 2.0

 

 
 

لوگوی دوستان

د نـیـــای جـــوانـی

بچه های آسمانی

خیمه یار

خیمه یار

یک

 

مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
By Ashoora.ir & Blog Skin