سلام.
ما كه نفهميديم چي به چيه.ولي مطمئنيم كه مؤ منه ي آزرده خاطري به خواستش رسيده!الحمدلله.(بازم از اهل بيت ...)

امشب به روي مرتضي لب هاي زهرا خنده کرد

آن دل گر از غم مرده بود،از خنده خود زنده کرد

سلام

من که نمي دونم چي شده و قضيه چيه شايدم تو حق داري اينجوري بگي اما با خوندن مطلبت يک لحظه وجودم پر از کينه شد طوري که از خودم بدم اومد و حتي پشيمون شدم چرا خوندمش. ننويس اينجوري. بقيه مطالبت را هم خوندم. اين يکي سنخيتي با بقيه نداره. ننويس اينجوري.

(من نصيحت نمي کنما. ميگم که تو چه بسا حق داري. حرف من سر نوشتنشه. اين نوشته را خيليا مي خونند احساسي که به اونا دست ميده چي؟ بعدشم اين نوشته قراره هزاران سال اينجا بمونه. مي دوني يعني چي؟ بزار فراموش بشه.)

سلام
از اون كسي كه من ميشناسم توقعي غير از اين نداشتم....
اگه خوشحال ميشدي شك ميكردم
هرچند كه ادم ته دلش خوشحاله اين جور وقتا اما همين كه هي خدا يادت ميندازه حالا زياد خوشحال نباش خيلي جالبه..
دم خدام گرممم
يا محمد و علي