يا انيس من لا انيس له.
اي منتظر غمگين مباش، قدري تحمل بيشتر.
دست خودم نيست، اما هروقت سر به شكايت از خدا بلند مي كنم، اين شعر خواجه به يادم مياد كه:
از سر كوي تو هركس به ملامت برود .... نرود كارش و آخر به خجالت برود
همين سبب شده كه هميشه از رفتن يا به قول عزيزي فرار كردن از آغوش معبود، هراس داشته باشم.
چه مي شود گفت. روزگار غريبيست.
در مورد كم پيدا بودن بنده هم بايد عرض كنم كه خب عنايتي بوده كه خدا به اين دنياي مجازي كرده و عدم حضورم رو سبب نزول رحمت قرار داده. البته انشاءالله.
راستش يه مقدار سرم شلوغه كارهاي عقب افتاده است. والا عجيب مشتاق نوشتنم.
موفق و مويد و منصور باشيد.