سلام
تنها کلمهی آغاز دوستی. من و شما و اتفاقات بعد از سلام..... نمیدونم چرا زمونه برگشته؟ وقتی مادرم و بقیه از قدیما و روابط صحبت میکنن، از حرفا و خاطراتشون بوی صداقت و یکرنگی میاد. اما امروزه: با گفتن سلام هزاران هزار فکر به مغز آدم خطور میکنه. وای کافیه این سلام یه خورده خاص باشه، البته بطور اتفاقی... دیگه جرأت نداری نگران کسی باشی یا لااقل این احساس و نشون بدی. اگه بیشتر از حد نسبت به یه نفر یا چند نفر ابراز نگرانی کنی چیزی جزء تهمت نصیبت نمیشه. چرا نمیخوایم بفهمیم، وقتی یه بندهی خدا به ما یا شخص دیگهای این حس و داره، بخاطر، چه بدونم این عشقای رواج پیدا کردهی امروزی نیست، یه خورده فکر کنی به نتیجه میرسی. شاید منی که از داشتن برادر محرومم شخصی و انتخاب کنم و حس خواهرانهای که خدا در وجودم گذاشته خرجش کنم و تا آخر..... یا شاید برعکس یه پسر یا حتی اصلاً این نعمتم داره ولی چه کار میشه کرد احساسه دیگه.
وای از اون روزی که با لبخند به پسرخاله یا دخترخاله بگی سلاااااااااااااااااااااااااااااااام، حالت خوبه، کجا بودی.... اونوقته که هجومی از نگاهها و حرفهایی که پر از عتاب و سرزنشه سراغت میاد. برادر و خواهر من، قرار نیست اگه من نسبت به خانم..یا آقای .. احساس مسئولیت دارم و نگران اوضاع و احوالش هستم قصد و منظوری داشته باشم. برای همینه که روز به روز به آمار سوءتفاهمها و فاصلهها افزوده میشه.
برای همین بود که پناه بردم به بیابون و بیابونگردی، به اون سلام کردم، جوابمم گرفتم. لااقل اونجا کسی اینطوری فکر نمیکنه، یعنی در واقع آسمان، زمین، خاک و شن و حتی اون سراب که خیلی وقتا باعثه فریب میشه با کلمهی تهمت آشنا نیستن. برا خودت میشینی زیر سایهی محبت صاحب ردپا بعد یکی یکی میان میگن سلام. تو هم میگی: سلام علیکم، تازه بعضی وقتا یه جعبه پر از لبخندای مختلف بهت هدیهی میدن. اونوقت تو این دنیا که اینقدر دوستش داریم و با چسب رازی بهش چسبیدیدم ... واقعا جای تأسف داره. بهتره فکر و ذهنمون و درمان کنیم. اینطوری صاحب داداش و آبجیهای زیادی میشیم البته همانطور که گفتم بدون هیچ حسابی. امتحان کن ضرر که نداره مجانیه. از ما گفتن از شما ..... هر چی دوست داری.
پ.ن(سلام الی آخر...............................)
پناه میبرم به آفریدگار فلق
|