سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بیابان گرد

 

 

فردا تولدمه

بنام معبودم

دوباره یه پاییز با یه آذر دیگه اومد تولدم شد... یه سال گذشت.... خوب یا بد تموم شد.

تو روزای زندگی که بهم دادی بیشتر اوقات خسته بودم و در جایگاه یه شاکی قرار داشتم...، در برابر هر چیز خوب یا به ظاهر بد کج خلقی می‌کردم، همیشه طلب‌کارانه به تو نگاه می‌کردم...وقتی فکر می‌کنم شرمنده میشم از این همه توقع نابه‌جا... حالا فهمیدم که کجای کارم لنگه... نمیدونم شاید بازم فکر می‌کنم که فهمیدم...

شده تا حالا یه کاری برای رضای او انجام بدی، و نتیجه‌اشم برات مهمه نباشه؟ حتی مهم نباشه که کسی تشکر می‌کنه یا نه... گیر من اینجاست.

حالا فهمیدم اگر کاری رو برای او و فقط و فقط برای رضای حق انجام بدیم هیچ‌ وقت خستگی در وجودمون احساس نمی‌کنیم حتی اگر با ناسپاسی روبرو بشیم.

همیشه میخواستم اونی که من میخوام بشه بی‌توجه به حکمت و قضای تو... تو چقدر مهربونی که منی رو تحمل می‌کنی. منی که بجای شکر جز غر غر چیزی ازش ندیدی... میخوام کمکم کنی که جز خواسته‌ی تو چیزی دیگری نخواهم.

قبل‌ترها شاکی بودم که چرا پای منو به این دنیا باز کردی، حتما یه سودی برات داشتم که آفریدیم(میدونم این آخر خودخواهی بوده)...برای همینه که شرمنده‌ام

اما حالا ممنونتم که منو خلق کردی و نعمت بندگیتو بهم دادی، شکر که فرصت شناختنتو بهم هدیه کردی...پس همچون گذشته مراقبم باش، میخوام از این به بعد همه‌ی اعمالم برای تو باشه، تنها راه خلاصی از این خستگیها فقط همینه. نمیدونم شایدم این تصمیم هم از سر خودخواهی باشه یعنی اعمالم برای تو باشه فقط به این دلیل که از شر خستگیها خلاص بشم.....؟؟؟؟؟ بازم گیر کردم و بازم گیج میزنم... نه باید به این نتیجه برسم که کردارم برای خوشحالی تو باشه، برای رضایت تو... اگه من بنده‌ی خوبی باشم رضایت تو باعث رضایت و خشنودی منم میشه، این اصل قضیه‌است. اما چطور به اینجا برسم؟ اللهم عرفنی نفسک....

پ.ن: بعضی وقتا به جایی می‌رسی که احساس می‌کنی باید دوباره متولد بشی...دلم هوای ماه‌رمضان کرده... دلم آغوشه گرمتو میخواد، یه عمر باهات قهر بودم و همسایه گناه و شهوات، اما حالا دلم تو رو میخواد، فقط تو.....

پ.ن: بعد از چند ماه دوری انشاءالله اگه بطلبند عرفه میرم پابوسشون. تو این روزای آخر دهه‌ اول ماه التماس دعا دارم شدید.

پ.ن: با کلی استرس رفتم اما حق با تو بود مهمانوازیشون حرف نداشت حتی یک لحظه احساس غریبی نکردم، اما نشد جیغ بزنم مجبور شدم مثل دخترای خوب بشینم یه ‌جا.... یه لحظه دلم خواست صورتمو بذارم رو صورتشه اما خجالت کشیدم.جات خیلی خالی بود. فکر کنم اونم دلش میخواست که تو اونجا باشی:دی . درگوشی میگما: مثل بعضیا یه خورده کچل بود :دی.

پ.ن: بعضی حرفا هست که دلم میخواد در موردش باهاتون حرف بزنم اما نمیدونم چرا نمیشه، یا شما نمیخوای یا من هنوز مطمئن نیستم... اما کاش می‌شد قبول می‌کردی لااقل قبل از اینکه وارد راه بشم راهنمام می‌شدی. خیلی به نصیحتاتون نیاز دارم اونم الان.

پ.ن: مامان جونم بعد از مدت تقریباً 1 ماه از سفر تشریف میآورند. الحمدالله. هیچ وقت فکر نمیکردم اینقد مامانی و لوس باشم. خداجونم شکر

هیچی نگم بهتره:

گر گدا کاهل بود تقصیر صاحبخانه چیست؟

آمین بلند:

ما را از زندان نفس آزاد بفرما. آمین

وجود ما را قسمتی از وجود خود قرار بده. آمین.

قلبم را برای درک خود و معرفت اهل بیت‌(ع) آماه کن. آمین.

مرا بشکن و دوباره ساز. آمین.

پناه می‌برم به آفریدگار فلق




سه شنبه 87 آذر 12 | نظر
م

مسافری خسته از راه با کوله‏باری پر از ناامیدی و امید، زیاد سعی نکن که بفهمی چی می‏گم چون به هیجا نمی‏رسی..خلاصه مستقیم می‏رم شاید به جایی برسم..اگه دوست داری همسفر شو..یاعلی
ghorobebargrizan@yahoo.com

 

مطالب اخیر

چقدر خدا غریب است....

دستم را بگیر...

میخواهم برگردم

فراموشت کرده بودم

دلنوشته...!

بازگشت دوباره...!!!

 

آرشیو مطالب

منِ بیابان‌گرد (1)

آخرین جمعه و شروع جدید (1)

دل نوشت (1)

سلام و..... (1)

اخراجی‌ها.... (1)

عشق*** (1)

جمله‌ای برای حضور (1)

ماه نوشت (1)

مهمونی (1)

اشک (1)

بیاید براش.... (1)

عنوان... (1)

اباصالح کجائی... (1)

...منو ببر به (1)

....به محشر از فراز چرخ گردون (1)

اَللّهُمَّ الْعَنْهُمْ جَمیعاً ... (1)

شاپرکها (1)

کوثر (1)

عزیز دو گیتی!!! (1)

خسته نوشت (1)

الهی در این ... (1)

تا عمر بود.. (1)

برای تو که از (1)

آشتی با خدا (1)

شعبان ماه انتظار (1)

حجاب به معنای واقعی1.2 (2)

سکوت و شکستن (1)

این فصل را با من بخوان (1)

وداعی همراه با... (1)

گر به ذره لطف بوتراب کند به آسمان... (1)

چه میشود که شوم کبوتر حرمت که آ ... (1)

یاران او چه رنگی هستن؟؟؟(1) (1)

آیا خدا برای بنده‏اش کافی نیست؟؟؟ (2)

بابانوئل.. (1)

خنده.تولد. (2)

آخ شکست (1)

عمریه در وصف شما !!! (1)

غدیر (1)

رفتنش زود گذشت (1)

دی نوشت.. (2)

هندونه و شب اول قبر (1)

نوشته‏های آخر 86 (4)

22/12/86 تا 2/2/87 (6)

26/2/87 تا 25/3/87 (5)

تبریک نوشت (1)

عروسک نوشت (1)

19/4/87-22/5/87 (4)

2/6/87 - 31/6/87 (6)

عکس نوشت (1)

20/8/87-20/9/87 (2)

آخری‏های سال (4)

جنوب (2)

خرداد 88 و تیر90 (8)

 
 

پیوند ها

پایگاه جامع عاشورا

ابزار و قالب وبلاگ

یا قائم المنتظر المهدى (عج)

امُل

کالبد شکافی جون مرغ تا ذهن آدمیزاد !

اهل همین نزدیکیا

پاک دیده

حرم دل

سوتک

علمدار دین

مفرد مؤنث غائب

همسفر عشق

بازمانده تنهای تنها

نیلوفرآبی

صمیمانه ها

خیمه سبز

عصمت infallibility

دختری با کو له‏ با ر ی ا ز ا مید

...مولایم

« عـشقی »

هی میگه حرف گوش نمی‏کنی...

طلبه ای طالب یار

امل کوچیکه

امل پرکشیده

بهشت در انتظار ما است

استاد بیابان‏گرد

راه بادیه

دل گویه های یک غلامعلی مجاهد

کلبه احزان

دلتنگی‏های یک طلبه

هر کی به هر جا رسید با دلش رسید

مجاهد

 

خبرنامه

 

 

آمار وبلاگ

کل بازدید : 218784
بازدید امروز :11
بازدید دیروز : 24
تعداد کل پست ها : 95

 

دانشنامه مهدویت

مهدویت امام زمان (عج)

امکانات جانبی

پیام‌رسان

نقشه سایت

اوقات شرعی

RSS 2.0

 

 
 

لوگوی دوستان

د نـیـــای جـــوانـی

بچه های آسمانی

خیمه یار

خیمه یار

یک

 

مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
By Ashoora.ir & Blog Skin