بسم رب المهدی
نام شعر: عصر مکر و دورویی شاعر: سمیر عسگری شناطی
روزگاری بود و ما هم روزگاری داشتیم روزگاری چون شما ما هم نگاری داشتیم قلب ما کی اینچنین زرد و خزان آلوده بود روزگاری سبز بودیم و بهاری داشتیم این زمانم در سکوت و بی صدایی منگرید روزگاری زخمه ها بر چنگ و تاری داشتیم روزگاری روی لب ها غنچهء لبخند بود کی چنین رخسار زرد و حال زاری داشتیم بی گمان پرسید از خود ما چرا اینگونه ایم زانکه ما در آستین خویش ماری داشتیم این زمان بیناتریم از روزگار پیشمان آن زمان چشمان بینا قلب تاری داشتیم ما از این عصر پر از مکر و دورویی خسته ایم
کاش ما هم در دل تاریخ غاری داشتیم
هیچی نگم بهتره!!!
بیزارم از این زمانه پر از نیرنگ و دورویی....
دیگر به هیچ کس نمیتوان اعتماد کرد....
* بارالها برسان فریادرس دلهای خسته مان را. آمین.
پناه می برم به آفریدگار فلق
|