به نام صاحب یوم الدین
نمیخواستم به این سرعت به روز بشم. متنمم یه چیز دیگه بود. اما توسل دیشب و اتفاقاتی که افتاد بدجوری بهمم ریخت. نمیدونم چی شد یهو دیدم پشت میز کارم نشستم و کاغذ و قلم بدست....
سلام آقاجون
هرچند که از دل با خبری اما اگه نگم...
امروز میخوام باهات حرف بزنم. فقط با خودت(مثل همیشه)، با این تفاوت که قبلاً تو برگ دفتر مینوشتم و الان تو وب. آقا چرا نمیای؟ چرا اینقدر...؟ جان زینب بیا تا همه چی شروع بشه. بیا ببین مسلمانی چش شده. ببین چه راحت دل آدما رو میشکنن و عین خیالشون نیست. دارم میترکم، میخوام بگم، بگم:
آهای چرا بیدار نمیشید؟ مسلمانی فقط صف اول نماز نیست، تسبیح دست گرفتن نیست، محاسن بلند، استغفرالله گفتن و چادر و حجاب نیست. دیگه رعایت حق الناس (غیبت، تهمت و آزار و اذیت ...)، شاد کردن دل مؤمن رو از این لیست فاکتور گرفتیم.
یابنالحسن اگه تو بیای...
آقا ما فکر میکنیم اگه مکرر دعا کنیم شما میاد. اما مگه میشه. مثل این میمونه که در خونمون و چهار قفل کنیم، بعد بگیم بفرما.(اینه رسمه مهمانوازی). از یه طرف دل میشکنیم و چشم خیس میکنیم، از طرف دیگه میگیم: اللهم عجل... بهترنیست دست برداریم، تمومش کنیم. این کارا هیچ نتیجهای جز غربت و تنهایی آقام تواون خیمه سبز نداره. به خودش قسم صدای مظلوم، صدای مهدی. مگه نه اینکه وقتی میاد خودش و معرفی میکنه:
أنا بقیهالله، أنا منتقم، أنا مظلوم
میدونی آقا خیلی دلم میخواد بهشون بگم، اگه حرفی نمیزنم، دلیل بر ضعفم نیست. چون معتقدم صاحب من کسه دیگهای، هر کی هر چی میگه بیخیال.
یابنالحسن چی میشه تو یکی از اون شبای بیابون اونوقت که آسمون صاف و نسیم وصل به مشامم میرسه دعوتم کنی. ای کاش...
لَیْتَ شِعْرِی أیْنَ أسْتَقَرَت بِکَ نَوی

شرمنده اصلا نمیدونم چی میگم، دلم خیلی گرفته، فقط میخوام بنویسم. اما آقا میدونی تنها چیزی که بهم امید میده و مانع ریختن اشکم میشه اینکه یه روزی میای، اونوقته که هیچ حقی ضایع نمیشه.انشاءالله.
پ.ن(اللهم عجل الولیک الفرج.آمین.) پ.ن(هر چی گفتم با خودم بودم به کسی بر نخوره)
پناه می برم به آفریدگار فلق
|