بِسمِ رَبِّ الرَمَضان
الَّذی أَنزَله فیهِ القرآن
گر به ذره لطف بوتراب بود به آسمان رود کار آفتاب کند
با جام گناه میزبان فرشته ها شدم و اشک را به امانت برای تو فرستادم. این جام و بشکن و جام دیگری ده...، حس پرنده ای رو دارم که هوس پرواز کرده اما پرش شکسته...، همه کوچ می کنند و او...، نفسهام به شماره افتاده، مدام تو دلم خالی میشه، این بغضم که به سنگینی یه سنگ شده، هنوز به خود جرأت ندادم که به چشمانت نگاه کنم... همچنان سر به زیر انداخته ام منتظرم، منتظر یک اشاره...، معبود من چقدر شیرین قطره های شوری رو که تنها داراییه منه می خری.
مولای مولای انت رَبُ وَ أَنَا مَربوبَّ و هَل یَرحَمُ المربوبَ اِلا رَبّ
همین قدر بگم فکر می کردم که دلم نای نالیدن نداره اما جوشن کبیر و ابوحمزه آنچنان محشری بر دل انداخت که... یکسال همش گناه، آخرشم فهمیدم که جزء تو کسی در خونشو به روم باز نمی کنه، اونم تو نیمه های شب... راستش می دونستم اما لجبازی کردم، غلط کردم. ابوحمزه بیشتر پریشونم می کنه، وقتی امام سجاد(ع) با اون همه ... وای برمن. منه سراپا تقصیر می ترسم، با اینحال به کرمت ایمان دارم، به رحمانیتت...، از ظلمت قبر در هراسم اما به روشنایی وجودت یقین دارم.. تو را می شناسم تو هم مرا، نیازی به معرفی نیست، با اینحال می گویم:
یا عَلّامَ الغُیُوبِ یا غَفّارَ الذُّنوبِ یا سَتّارَ العُیوبِ یا کاشِفَ الکُروبِ یا مُقَلِّبَ القُلوبُ یا طَبیبَ القلوبِ یا مُنَوِّرَ القلوبَ یا اَنیسَ القُلوبِ یا مُفَّرِجَ الهُمُوم یا مُنَفِّسَ الغُموم
صدایت کردم:
منم ... أَنَا عَبدُکَ الضَعیف الذَّلیل الحَقیر المِسکین و المُستَکین...
دیدی گفتم منو میشناسی، لبخندی که می زنی، شرم و تو وجودم شعله ور می کنه. هر کس دیگه ای بود حتی نگاهم نمی کرد، نه قصد مقایسه ندارم باور کن، آخه فکر نمی کردم قبولم کنی اما هنوز لب باز نکرده، در آغوشم کشیدی... در برابر محبتت احساس ضعف می کنم یا مُعینَ الضُّعَفاءِ یا صاحِبَ الغُرباءِ... دستام و بگیر دارم غرق میشم.

خدایا همچون گذشته مرا دریاب، که در لذت دنیا غرق شدم، مولای یا مولای أَنتَ المالِکُ و أَنا مَملوک و هَل یَرحَمُ المَملوکَ اِلا مالِک..،
هرچه کردم نتونستم از آقام علی (ع) بنویسم... قلم من کجا، غمهای علی کجا!!!، فقط به آقام تبریک می گم بعد از سالها بلاخره طناب از دستای خسته اش باز شد، بعد این همه انتظار حاجت روا شد، آقا میشه ما هم به حاجت دل برسیم..، باور کن ما هم مثل .. از انتظار خسته شدیم، میشه یه لقمه نون و خرما به من بدی، فکر کن منم..، همه خوب می دونیم تاریخ مرگ آقام فاطمیه است...، فقط
نمی دونم چرا تو تموم عزاها این ندا مشترکه: امان از دل زینب .نه دیگه تو این شبا سکوت نمی کنم وقت فریاد رسیده ... . موقع وا کردن عقده های فاطمیه... .
هیچی نگم بهتره!!!

فزت و رب الکعبه
************************* ******************************** ****************************
* نمیدونم تو این دو سه شب به آسمان نگاه کردید یا نه. نمی فهمم بخاطر شرم از گناه من و امثال منه بعض کرده یا برای غروب خورشید، شایدم اونم دلش از غربت دنیا گرفته ... گریه کن که اشکهایت حجابی ست برای اشکهای من...
* تا دیروز برای رسیدن به تو، به خلقت التماس می کردم. غلط کردم. حالا می گم: ایاکَ نَعبُدُ وَ ایاکَ نَستَعین اهدنا صراط المستَقیم...
* یا غیاثَ المُستَغیثین، از مکر دنیا که لحظه ای رهام نمی کنه.
آمین بلند:
خدایا به خورشیدی که امشب غروب خواهد کرد و طلوعی در کارش نیست، قسمت می دهم دلهایمان را به نور ظهورش روشن فرما.آمین.
به یاد هم باشیم. التماس دعا
پناه می برم به آفریدگار فلق