سلام آقاجان
نمیدانم بعد از این همه وقت چه بگویم.....!!!
با نبودنت تنهایم و با آمدنت شرمسار....!!!
قبول دارم راه ظهورت را کردار من بسته است، اما خدا را چه دیدی شاید قرار است من هم همچون حُر برای تو باشم.......!!!
این جمله را شنیده ام که می گویند«بودن یا نبودن...مسئله این است». اما مسئله ما بودن یا نبودن شما نیست!!
مسئله ما شرمندگیست....پرونده ی سیاهی ست که در نزد شماست....
بعد از گذشت این مدت فهمیدم تنها جایی که در این دنیا می توانم خودم باشم همین جاست............ بدون هیچ دغدغه ای... بدون هیچ آشفتگی.....میدانی چرا؟؟؟؟؟؟؟؟
چون شما با همه فرق داری... این را فراموش کرده بودم. در واقع نیازم را فراموش کرده بودم... اللهم عجل الولیک الفرج(آمین)
در این دنیا تا وقتی در دل مردم جای داری که آنطور آنها میخواهند رفتار کنی، کافیست خلاف آن را ببینند آنوقت، آن روی دنیا را نشانت می دهند.
اما در کنار شما و اینجا با همه ی بدیها و شاید خوبیهایم آرومم. چون باورم داری که من نیز انسانم، و آدم جایز الخطاست... میدانی که انسان گاهی شاد است و گاهی غمگین، این را میدانی که وجودم دریاست، لحظه ای آرام و لحظه ای پرتلاطم و در هر حالتی مرا می پذیری!
دلم به ” مستحبی ” خوش است که جوابش ” واجب ” است
السلام علیک یا صاحب الزمان(عج)
*پناه می برم به آفریدگار فلق*